.    اا

ز اختیار جهان عقده ای است در دل من

که جز به گریه بی اختیار نگشاید

بساز با دل پربار خود گر آزادی

که هیچ کس ز دل سرو بار نگشاید

خوش آن صدف که گر از تشنگی کباب شود

دهان خویش به ابر بهار نگشاید

شکایت گره دل به روزگار مبر

که هیچ کس به جز از کردگار نگشاید

دیوان صائب،غزل:4019

+ نوشته شده توسط سیامک مختاری در یکشنبه یازدهم آذر ۱۴۰۳ و ساعت 12:7 |