هو
افسردگی «depression» از شایع ترین مشکلات روانی می باشد که بیشتر از 100 میلیون نفر در دنیا به نوعی از آن مبتلا هستند و از شدت فراگیری از آن به سرماخوردگی روانی یا سرماخوردگی اختلالات دِماغی تعبیر می شود که موجب پیامدهای سوء و ناخوشایندی می گردد.
در یک تعریف ساده می توان گفت که افسردگی عبارت است از: اختلالی که بر تفکّر، خُلق، احساس، عاطفه، رفتار و سلامت جسمی تأثیر منفی دارد. در ایران نیز آنگونه که تحقیقات میدانی و آمارها نشان می دهد درصد نسبتاً بالایی از زنان و مردان که نسبتش در زنان حدود دو برابر مردان می باشد در مقطعی از عمر به آن مبتلا شده اند که یا برطرف شده و یا تداوم داشته است.
عوامل متعدد و گوناگونی را می توان منشأ و خاستگاه افسردگی دانست که از جملۀ آنها: ژنتیک، مسائل و مشکلات شخصی و اجتماعی، شکست در کار و ازدواج، مشاهده شکاف طبقاتی، بیماریهای جسمی نظیر دیابت و بیماریهای قلبی و ...، مصرف بعضی از داروها، احساس گناه به خاطر مسائل کم اهمیت، احساس بی ارزشی، یأس و ناامیدی، اختلال عاطفی فصلی که با کوتاه شدن روزها همراه می باشد، افسردگی به خاطر وضع حمل، افکار منفی، نگرانی ها، عدم امنیت شغلی، بیکاری و مواد دیگر می باشند.
نشانه های افسردگی:
از منظری می توان نشانه های پیدایش افسردگی را به 5 قِسم، تقسیم نمود که عبارتند از:
1- نشانه های رفتاری مانند غمگینی و اندوه، خمیدگی، بی حالی و کندی در حرکت، خستگی
2- نشانه های هیجانی مانند خشم، اضطراب، بی احساسی، احساس گناهکاری، احساس غم و اندوه
3- نشانه های ارگانیک و جسمی مانند فشار خون،سر درد
4- نشانه های فکری مانند عدم تمرکز، خودبیمار پنداری
5- نشانه های انگیزشی مانند نبود تمایل به پیشرفت، بی انگیزه بودن و بی هدفی در زندگی
راههای درمان افسردگی:
1- توجّه به گذرا بودن امور و اصل مهّم و مؤثّر «این نیز بگذرد» توأم با امیدواری به آینده.
امید به آینده و دوری جستن از یأس و ناامیدی از مهمترین راهکارهای مقابله با افسردگی، و نیز ناامیدی از مؤثرترین عوامل افسردگی می باشد. توجّه به اینکه تاریک ترین هنگام شب زمینه ساز طلوع فجر و آغاز روشنایی می باشد.
در ناامیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است
سعدی
«ویکتور هوگو» گوید: امید برای انسان به مانند بال برای پرنده می باشد. در قرآن نیز فرموده است که از خداوند و رحمت بی انتهایش ناامید نباشید: «لاتقنطوا من رحمۀ الله» (زمر، 53) یا «لاتیاسوا من روح الله» (یوسف، 87)
صبح امید که شد معتکف پرده غیب گو برون آی که کار شب تار آخر شد
حافظ
می گویند: از کُرویّت زمین این درس را هم می توان گرفت که هر نقطه پایانی می تواند یک نقطۀ شروع باشد و در هر حال راهی بن بست نیست یا راهی پیدا می کنیم و یا نهایتاً راهی باز می کنیم یا می یابیم و یا می سازیم و در هر حال: «تا ریشه در آب است امید ثمری هست» و: «به آفتاب سلامی دوباره باید داد»
در ادعیه آمده است: «یامَن اذا اتضایقت الامور فتح لها باباً لم تذهَب الیه الاوهام صلّ علی محمّد و آله وافتح لاموری المتضایقه باباً لم یذهب الیه وهم یا ارحم الراحمین»
2- استفاده از داروهای ضد افسردگی: مراجعۀ به روانپزشک و روانکاو، راهکار مهمی برای معالجۀ افسردگی می باشد و نباید تفاوتی بین مراجعه به پزشک برای معالجۀ امراض جسمانی و مراجعه به روانپزشک برای علاج ناراحتی های روحی و روانی قایل شد متأسفانه در جامعۀ ما رفتن نزد روانپزشک کاری غیرعادّی محسوب می شود و غالباً از آن واهمه دارند که صحیح نیست. مصرف داروهای ضد افسردگی نظیر داروهای سه حلقه ای، ایمی پیرامین، آمی تیریپ تیلین، نورترتیپ تیلین و... تا اتمام دوره که بعضاً 6 ماه و بیشتر طول می کشد نقش مؤثری در برطرف ساختن افسردگی می تواند داشته باشد.
3- ورزش و تمرینات مرتب و مداوم ورزشی که موجب خستگی و کوفتگی عضلانی نشود و مخصوصاً تأثیر منفی و فرساینده بر اعضا و عضلات نداشته باشند نیز موجب کاستن و برطرف ساختن افسردگی می گردد. از مشکلات جوامع امروزی و تبعات منفی پیشرفت فن آوری و تکنولوژی، کاهش حرکت می باشد که در مدّت طولانی موجب پیدایش ناراحتی های جسمی و روحی می گردد. ورزش موجب ترشح هورمونهای نشاط برانگیز می گردد که کسالت و افسردگی را زایل می سازند ولی در سنین میانسالی و سالخوردگی حتی المقدور باید تحت نظر مربّی با تجربه انجام پذیرد که افراط و فعالیت بیش از حدّ موجب پیدایش عارضه های فصلی، استخوانی، عضلانی و ... نگردد.
4- عبادت و زیست معنوی:
از مهمترین عوامل برطرف ساختن افسردگی، زندگی معنوی و دین ورزانه می باشد. ارتباط با خداوند به عنوان مالک و مدبّر هستی که همه امور به اراده و مشیّت وی انجام می پذیرد و بر تمام وجوه و شؤون هستی احاطه دارد.
یک مو نجنبد از سرِ ما جز به اختیار آن اختیار هم به کف اختیار اوست
توکّل به خداوند و تسلیم به رضای حق نقش مهمّی در شادی و آرامش می تواند داشته باشد. شبلی گوید: «من عرف الله فلا غمّ له» انس با قرآن و ادعیه، قرائت و استماع آیات وحیانی، ذکر و یاد خداوند نقش بسیار مثبتی در شادی و سکینۀ خاطر می تواند داشته باشد. عبارات و مضامینی در متون ادعیه آمده است که خواندنِ توام با التزام به آنها آدمی را به منبع و سرچشمۀ زلال خیر و نیکی رهنمون می شود مثلاً در دعای جوشن کبیر اسمای الهی نظیر «یا اله الاولین و الاخرین» یا در دعای مشلول عبارت: «یا جاری «اللصیق»، (ای همسایه دیوار به دیوار) و مضامینی نظیر اینها که در ادعیۀ ما ثور از معصومین مشاهده می شود، خواندن نماز صبح در اوّل وقت که موجب کاهش خواب Rem می شود و در کاهش افسردگی مؤثر است. قرآن می فرماید: «اَقِم الصلوۀ لدلوک الشمس الی غسق الّیل و قرآن الفجر انّ قُرآن الفجر کان مشهوداً. و مِن الّیل فتهجّدبه نافلۀً لک عسی ان یبعثک ربّک مقاماً محموداً»، (اسری، 78-79)
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یُمن دعای شب و ورد سحری بود
مرحوم آیت الله نخودکی اصفهانی مبانی طریقت سیر و سلوک خود را بر سه اصل بنا نهاده بود که عبارتند از: 1- غذای حلال 2- توجه به نماز و حضور قلب در نماز 3- بیداری قبل از اذان صبح
اقامۀ نماز با توجّه به مفاهیم و مضامین و حتی حرکات رکوع و سجدۀ آن موجب نشاط و شادمانی می گردد. یک محقق هلندی به این رسیده است که لفظ «الله» خود آرامش بخش می باشد و موجب تسکین آلام و دردها می گردد.
5- فرو کاستن انتظارات از دیگران:
از عواملی که موجب آشفتگی خاطر و تلاطم روح و روان و در ادامۀ، افسردگی و خمود می گردد انتظاراتی است که بعضاً ما از دیگران داریم و وقتی برآورده نمی شوند تحمل و هضم آن برایمان تحمل ناپذیر می گردد. منشأ و علّت چنین رفتارها نیز غالباً این است که به انسانها به چشم ابزار نگاه می شود نه غایت. وقتی با کسی آشنا می شوم ذهن دنبال این است که چه فایده ای از این شخص به من می تواند برسد و وقتی آن برآورده نمی شود ناراحت می شوم. اگر بدی از دیگران مشاهده شود در نگاه متعالی به جای ناراحتی و کینه طرف مقابل را به دل گرفتن باید به این توجّه داشت که چه عوامل بیرونی و درونی موجب صادر شدن چنین رفتار نابجائی از آن شخص شده است و در این حالت و با این رویکرد عوض گلایه و ناراحتی، دلسوز آن شخص می شویم.از مهمترین موضوعاتی که برای رسیدن به آرامش و شادی باید به آن توجّه نمود این است که عوض انتظار داشتن از دیگران، باید انگیزۀ خوبی نمودن به آنان را در خود تقویت کنیم، خودمان را موظف به نیکی به دیگران بدانیم نه اینکه از آنها انتظار خوبی داشته باشیم، به دیگران به چشم «غایت» نگاه کنیم نه ابزار و وسیله، از غیر اخلاقی ترین انحاء زندگی این است که به دیگران به چشم دارو و داربست نگاه کنیم، هر وقت نیاز داشتیم به آنها مراجعه کنیم و در غیراین صورت از آنها یادی نکنیم. عادت دادن خود به «عشق دهنده» و «از خود فرا روی» نقش بسیار موثری در مقابله با افسردگی دارد.
6- خیرخواهی و نیکی به دیگران:
از مهمترین و مؤثرترین عوامل شادی و دور شدن از افسردگی خوبی کردن به دیگران و باز کردن گرهی از کار فرو بسته بندگان خدا می باشد. کسی که به دیگران خوبی می کند و دلی را شاد می سازد در واقع خودش نیز خوشحال می شود. مولانا می گوید:
خیر کن با خلق بهـر ایزدست یا بــرای راحت جـان خودت
تا همیشه دوست بینی در نظر در دلت نآید زکین ناخوش صوَر
مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ابیات: 1979-1980
خوبی به دیگران پیشتر و بیشتر از آنها به خودمان معطوف می شود. قرآن می فرماید: «ان احسنتم احسنتم لانفسکم»، (اسری، 7) مهرورزی و محبّت به همنوعان نقش مؤثری در شادی و انبساط خاطر دارد و باید آن را فرصتی برای خود دانست تا دیگری: «نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا»
به روزگار سلامت شکستگان دریاب که جبر خاطر مسکین بلا بگرداند
سعدی
افلاطون گوید: «خوشبخت ترین انسانها، کسانی هستند که اشکی را از گونه ای پاک می کنند و لبخندی بر لبها می نشانند.» هر قدر خیرخواهی نسبت به دیگران در آدمی بیشتر باشد به همان نسبت تخلّق به اخلاق الهی هم بیشتر خواهد شد. اینکه استاد شهریار در توصیف مواجهۀ علی علیه السلام با ضارب خود پس از ضربت خوردن در مسجد می نویسد:
می کند چشم اشــارت به اسیر می زند پس لب او کــاسۀ شیر
چه اسیری که همان قائل اوست تو خدایی مگر ای دشمن دوست
مصرع اخیر به واقع سخنی صائب است. خیرخواهی بی قید و شرط و حتّی «دشمن دوستی» از بارزترین نمودهای تشبّه به حقّ می باشد. آدمی به مرتبه ای از کمال وَ سِعِۀ وجودی برسد که حتّی دشمن خو را نیز دوست بدارد آنگونه که مولانا گوید:
گر عدو باشد وِ را احسان نکوست که زاحسان بس عدو گردید دوست
به سان آفتاب باشد که بی دریغ پرتور افشانی کند و انتظار «نگاه کردن» هم نداشته باشد. حکایت دلنشین و جالبی نقد می کنند که: در آستانۀ عید و روزی مبارک که بازار و مغازه ها شلوغ و پررفت و آمد بودند شخصی کودکی را کنار مغازه ای می بیند که با سر و وضعی نامرتب از پشت شیشه، ویترین و داخل مغازه ای را با حسرت نگاه می کند، آن شخص نزد کودک می رود و با دلجوئی دستش را گرفته، داخل مغازه می برد و هرچه آن کودک می خواهد برایش می خرد وقتی از مغازه بیرون می آیند کودک از آن شخص می پرسد: ببخشید شما خدائید؟! آن شخص می گوید: نه فرزندم! من خدا نیستم، خدا که اینگونه نمی شود، من بنده ای از بندگان خدا هستم، کودک می گوید: حدس می زدم که یا باید خدا باشید و یا در هر حال نسبتی با خدا دارید، نسبت ما را با خداوند خیرخواهی مان نسبت به بندگان خدا مشخص می سازد. باز حکایتی نقل می کنند که ظاهراً واقع شده: یکی از قهرمانان تنیس پس از نایل شدن به مقام قهرمانی و گرفتن جایزه که نوعاً در مسابقات تنیس رقم بالایی به عنوان جایزه می گیرند، پس از اتمام مراسم برای سوار شدن به ماشین، پارکینگ می رود که در آنجا زنی خودش را به او می رساند و می گوید: فرزندم به شدت مریض است و پزشکان برای معالجه اش مبلغ زیادی می خواهند اگر معالجه اش پی گیری نشود از دنیا خواهد رفت، به من کمک کن تا فرزندم را معالجه کنیم، تنیس باز چکی را که به عنوان جایزه گرفته بود امضاء و پشت نویسی می کند و به آن زن می دهد، چند روز بعد یکی از مربیان هاکی او را می بیند و می گوید: یکی از بازیکنان تیم می گفت زنی را در حال صحبت با تو دیده است، آن زن چه می گفت: قهرمان تنیس می گوید: ظاهراً بچه اش مریض بود و برای پیگیری معالجه اش از من کمک می خواست، مربی هاکی می پرسد: تو هَم به او کمک کردی ، می گوید: بله! مربی هاکی می گوید: آن زن دروغ گفته و این راه را شگرد اخّاذی کرده، او اصلاً فرزند مریض ندارد، قهرمان تنیس با خوشحالی می گوید: که اینطور! چقدر خوشحال شدم او به من دروغ گفته و فرزند مریض ندارد، خدا را شکر که بچه اش مریض نیست. رسیدن به این مرتبه از نوع دوستی و دیگرخواهی همین دنیا را برای آدمی بهشت می کند.
7- نادلبستگی به دنیا:
از مهمترین عوامل افسردگی دلبستگی و تعلق خاطر به تعنیات و اعتباریات می باشد هر قدر این دلبستگی بیشتر باشد، اندوه و افسردگی هم بیشتر خواهد شد. تکلّف و تعلق از موانع مهم زندگی توام با شادی می باشند.
تکلف گر نباشد خوش توان زیست تعلق گر نباشد خوش توان مُرد
قرآن می فرماید: وقتی حضرت موسی (ع) به رسالت مبعوث شد به وی خطاب شد که: «فاخلع نعلیک»، (طه، 12) که مفسران گفته اند مراد از این، خارج کردن تعلقات از قلب می باشد همچنین در روایات مربوط به بعثت پیامبر اکرم (ص) نیز نقل شده است که جبرئیل بازوی حضرت (ص) را گرفت و تکان داد که گفته اند: مراد از تکان دادن در واقع «تکاندن» و سبُک ساختن [البته در آن مرتبه و جایگاه متناسب با حضرت (ص)] می باشد. یک بار از یکی از اساتید و شارحان نهج البلاغه پرسیدم اگر یک جمله از این کتاب ارزشمند و بی نظیر انتخاب کند کدام است؟ گفت: این توصیۀ حضرت که می فرماید: «تخفّفوا تلحقوا»، ( نهج البلاغه، خطبه 21 و 197)
«سبکباری» مقدمۀ وصال و لحوق می باشد. البته منظور لزوماً نداشتن و مرتاضی کردن نیست و ای بسا آدمی در عین نداشتن اسیر «شح نفس» باشد ولی در هر حال دلبستگی رنج و زحمت به دنبال خود دارد. بعضی از دوستان می گویند: خیلی از کسانی که مال بیشتر می دارند در واقع "بار "بیشتری بر دوششان قرار گرفته و دنیا آنها را گرفتار و گرانجان ساخته است. بعضاً وقتی آدمی رو به دنیا می کند مانند حکایت «خیک عسل» در مثنوی طاقدیس نراقی وقتی بخواهد رها کند دنیا او را رها نمی کند و البته اغلب آدمی آنها را رها نمی کند نوعاً بعضی از خواسته های ما هستند که وقتی برآورده می شوند سیری به بار می آورند مانند میل به غذا، ولی بعضی از خواسته های ما وقتی برآورده می شوند سیر نمی کنند که هیچ، گرسنه ترمان نیز می کنند و حرص و طمع بیشتر می شود. امام کاظم (ع) می فرماید: دنیا مانند آب شور دریاست که هر قدر بیشتر بنوشیم تشنه تر می شویم. بعضاً در کلاسها و جلسات محضر دوستان و سروران عرض می شود که شمس تبریزی در ملاقات با شمس چیزی به وی نداد بلکه تعلقات را از او گرفت و مولانا را سبک کرد.
زهره بودم ماه شدم، چرخ دوصد تاه شدم یوسف بودم زکنون، یوسف زاینده شدم
در هرحال نادلبستگی از پیش شرطهای مهم شادی و نشاط می باشد
حافظا ترک جهان گفتن طریق خوشدلی است تا نپنداری که احوال جهانداران خوش است
دانته گوید: اگر با خطوط پیشانی احوال باطنی و درونی آدمیان خوانده می شد خیلی ها که حسرت زندگی شان را می خوریم به حالشان گریه می کنیم.
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز هـر چـه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
مگر تعلق خاطر به ماهر خساری که خاطر از همه غمها به یاد او شاد است
حافظ
کتاب «بودن و داشتن» نوشته اریک فروم که اخیراً با ترجمۀ دقیق و خوشخوان «کیومرث خواجه مردیها» چاپ شده است، منبع ارزشمندی برای تبیین انواع زندگی معطوف به فرون طلبی و افزودن داشته ها که نوعاً نتیجه اش غم و غصّه و اضطراب و ... خواهد بود و زندگی توام با سبکباری میباشد.
8- آراستگی ظاهر و عادت دادن خود به لبخند و تبسّم
از دیگر عوامل دور شدن از افسردگی، آراستگی ظاهر و سر و وضع مرتب داشتن است لباس نامرتّب و ژولیده موجب ملال خاطر نیز می گردد. می گویند: «الظاهرُ عنوان الباطن» ظاهر هر کسی از باطن و درون وی حکایت دارد «رنگ رخساره خبر می دهد از سرّ نهان» همچنین لبخند بر لب داشتن نیز در شادی باطنی مهم می باشد و موجب دفع و رفع افکار مزاحم می گردد. در قرآن مجید خنده مقدم بر گریه آمده است: «و انّه هو اضحکَ و ابکی»، (نجم، 43) «کریستین بوبن» گوید: خنده حتی بر چهرۀ مرده هم او را زیباتر می کند، و نیز می گویند: تا وقتی لبخند بر لبانمان نقش نبسته لباس خود را کامل نپوشیده ایم و رفتار انسان باید به گونه ای باشد که لبخندش بیشتر و پیشتر از لباسش جلب توجه کند البته نه در حدّی که از متانت و وقار فاصله بگیرد ولی در هر حال لبخند نقش مهمی در شادی دارد.
9- زندگی در زمان حال:
از دیگر عوامل مهم برای شادی و نشاط زندگی در زمان حال می باشد، غالباً غم و حزن گذشته و نگرانی آینده موجب اندوه و اضطراب می گردد. خیام گوید:
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن فــردا که نیـامده است فریاد مکن
برنـــامده و گـــذشته بنیـاد مکن حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز می فرماید: «لاتشعر قلبک الهّم علی ما فاتک فیشغلک عمّا هو آت»، (میزان الحکمۀ، محمدی ریشهری). حسرت و ندامت گذشته و اینکه مثلاً چرا این کار را کردم و نگرانی از آینده که چه خواهد شد؟ از موانع شادی و آرامش در زمان حال می باشد. مولانا می گوید:
صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق نیست فردا گفتن از شرط طریق
مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت: 133
زیستن در زمان حال از مهمترین نشانه های یک زندگی اصیل و معنادار می باشد. یکی از مهمترین موانع شادی، عدم امنیت شغلی می باشد که اشتغالم چگونه خواهد شد. باید زمان حال را غنیمت شمرد این بیت منسوب به علی علیه السلام مفهوم سرشار و عمیقی در این ارتباط دارد:
ما فات مضی و ما سیأتیک فاین قم فاغتنم الفرصۀ بین العدمین
10- مغایرت بین بود و نمود، ظاهر و باطن
از دیگر عوامل افسردگی تعارض بین آنچه هستیم و آنچه می نمائیم می باشد. این عامل موجب تلاطم و اضطراب خاطر می گردد. برای آرامش و راحتی باید بود و نمود مطابق هم گردند. خودمان باشیم و «نقابدار» ظاهر نشویم، یا بود خودمان را آنقدر بالا بکشیم که شبیه آنچه می نمائیم باشیم، و یا در صورت عدم امکان این روش، نمود خود را شبیه بود سازیم در هر حال آنچه هستیم باشیم و بندی تصورات و اوهام پندارین خود نگردیم. مخصوصاً بنا را بر سادگی در تمام شئون و وجوه زندگی قرار دهیم. تجملات، ریخت و پاشها، زرق و برقهای زندگی اگر ظاهر آن را زیبا جلوه دهند باطنش را از ارزش و محتوا تهی می سازند.
11- مصاحبت با انسانهای شاد:
نفس انسان خوپذیر است و نوعاً مصاحبت ها و معاشرتها در خُلقیات آدمی تأثیر می گذارد. حکیم سنایی گوید:
خوپذیر است نفس انسانی با بدان کم نشین که در مانی
مولانا نیز گوید:
نار خندان باغ را خندان کند صحبت مردانت از مردان کند
مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت: 721
با توجه به مُسری بودن شادی و غم، مصاحبت با انسانهای افسرده و گرفته موجب افسردگی می گردد: «افسرده دل افسرده کند انجمنی را» البته انسان افسرده شاید گناهی مرتکب نشده است که در انزوا قرار بگیرد و افسردگیش تشدید شود ولی حالات روحی در هم تأثیرگذارند.
همچنین مصاحبت با اعضای خانواده، رفت و آمدهای توأم با عاطفه و مهرورزی، پرهیز از تنهایی نیزمانع افسردگی می گردد.
12- تغذیۀ مناسب:
از عوامل شادی و شعف که به صورت جنبی و حاشیه ای در آن مؤثر است تغذیۀ مناسب می باشد مخصوصاً مصرف غذاهایی که امگا 3 و روغن ماهی دارند در شادی و برطرف شدن افسردگی مؤثر می باشد. توجّه به کیفیّت تغذیه، استفاده از غذاهای سالم و طبیعی، خوردن صبحانه و پرهیز از تناول مأکولات ناسالم و تولید شده با منویّات تجاری و انتفاعی نقش موثری در طراوت و شادابی جسم و روح ایفا می کند.



