دکتر ادیب سلطانی
استاد دکتر میرشمس الدّین ادیب سلطانی پس از عمری مجاهدت علمی در عالیترین سطح ، به سوی بی سو رهسپار شد «و رفت تا لبِ هيچ ... و پشت حوصله نورها دراز کشيد»
قالب خاکی سوی خاکی فکند
جان خِرد سوی سماوات بُرد
به پندار این بنده از لحاظ وسعت معلومات ، دقّت نظر ،وجدان کاری و اتقانِ آثارِ ماندگار ، بی نظیر بود و مهمتر و ارزشمندتر اینکه : توانشهای علمی را با وارستگی ،شهرت گریزی و خلوت گزینی همراه ساخته بود . هیچگاه علم را نردبان مال و مقام نخواست و نساخت . هر چند از منظرِ معرفتی ، پوزیتیویست منطقی بود ولی زندگی اش یادآور این عبارت از علی (ع)خطاب به کمیل بود که:[دانشوران واقعی]وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ و مثال و مصداقی از این توصیۀ امیر (ع) به فرزندش به شمار می آمد که:وَ أَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِيَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْكَ إِلَى اَلرَّغَائِبِ فَإِنَّكَ لَنْ تُعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاً وَ لاَ تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اَللَّهُ حُرّاً(نهج البلاغه،نامۀ31) . می گفت:زحمتی که برای آثارش کشیده،یادآورِ اهتمام و جدّیت پیکرتراشان یونان قدیم است!
گر قالبت در خاک شد ، جان تو بر افلاک شد
گر خرقه تو چاک شد،جان تو را نبوَد فنا
هر دم رسولی میرسد ،جان را گریبان میکشد
بر دل خیالی میدود ،یعنی به اصل خود بیا!
