.    اا

عجب حلوای قندی تو، امیر بی‌گزندی تو

عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی

دهان عشق می‌خندد، دو چشم عشق می‌گرید

که حلوا سخت شیرینست و حلواییش پنهانی

مُروَّح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را

گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانی

دیوان شمس ،ترجیعات

+ نوشته شده توسط سیامک مختاری در سه شنبه چهاردهم اسفند ۱۴۰۳ و ساعت 8:23 |